اگر حضور نداشته باشد...


 

نويسنده: سيد احمد نادمي




 

يادي از بيژن الهي و شعرها و ترجمه هايش
 

ترجمه شعر در ايران حيثيتي مخدوش دارد. اين سوي بام آن را «نا ممکن» بودنش مي گويد و ادعاي خود را بر ماهيت (= تعريف؟) شعر استوار مي داند. قائلان به اين رأي دو مقدمه اصلي براي استدلال خود دارند؛ اول اينکه شعر، کلامي چند لايه است. و ديگر اينکه شکل شعر (که موسيقي و آرايه هاي لفظي / معنايي را هم را در خود دارد) ترجمه ناشدني است.
شاهد مثال اين نوع نگاه به ترجمه شعر، شعر قدمايي (کلاسيک) ايران است که «وزن» از لوازم تعريف آن است و ايهام يکي از مهم ترين نشانه هايش، طبيعي است که اينان آنچه را در بازار نشر، نام ترجمه شعر را بر خود دارد به رسميت نمي شناسند و در خوشبينانه ترين (و البته مهربانانه ترين) نگاه اين آثار را گزارشي معنايي از شعر مبدأ مي پندارند و ارزشي غير هنري به اين محصولات مي بخشند.
آن سوي بام (که کيفيتي از نوع نتايج «گوگل ترانسليت» دارد) ممکن تر از ترجمه شعر کاري نمي شناسد! طرفداران اين رأي (که اين روزها به يمن نظام سخاوتمند نشر (آنالوگ و ديجيتال) جامعه پر جمعيتي را ساخته اند و از دانش آموزي که به يک ديکشنري مجهز است تا – مثلا – فلان نويسنده آثار مقتبس فلسفي در آن عضو هستند) شعر را متني مي داند مانند ديگر متن ها که به راحتي تن به ترجمه مي دهند.
پيداست که در اين نوع نگاه، وزن و آرايه هاي شعري وجاهتي «عرضي» دارد و «جوهر» شعر (که نام آن را «شعريت» گذاشته اند و لزومي هم براي تعريف آن نمي بينند) امري است رسانا که به آساني از مجاري بين فرهنگي مي گذرد. فضاي بازار نشر ايران لبريز از محصولاتي است که علاقه مندان به اين نگاه توليد کرده اند.
در اين فضاي فرهنگي شخصي چون بيژن الهي يک عنصر نامطلوب محسوب مي شود.
بيژن الهي گرچه نزديک به چهار دهه از جمع کناره گرفته و عطاي حضور پر هياهوي فرهنگي را به لقايش بخشيده بود اما با همان معدود مکتوب هاي منتشر شده اش به ترجمه شعر حيثيتي داد که هر دو نگاه افراطي و تفريطي را به چالش مي کشد.
زنده ياد بيژن الهي حضور موثر خود را زير نام شاعر در ابتداي دهه 40 (پيش از آنکه 20 ساله شود) و در جنگ ادبي «طرفه» (با حمايت فريدون رهنما و با توجه به آثار تندر کيا) ثبت کرد و به «شعر ديگر» رسيد اما عملا جز کتاب «علف ايام» (1350 بي ناشر) و شعرهايي پراکنده در نشريات ادبي (از جمله جزوه شعر نوري علا و انديشه و هنر) از ثبت مکتوب شعرهايش اعراض کرد و فقط دوستانش بودند که مستمع شعر بيژن الهي در خلوت او مي شدند.
او با همين اندک ميراث منتشر شده شعري يکي از تأثير گذارترين شاعران پس از نيماست که دامنه تأثيرش تا اين سال ها نيز رسيده است. بسط اين ادعا نياز به مجالي وسيع تر از اقتضاي اين نوشته دارد که از بيژن الهي مترجم مي گويد.
بيژن الهي مترجم – بر خلاف بيژن الهي شاعر – آثارش را منتشر مي کند. او سواي ترجمه هاي پراکنده اي که در نشريات ادبي دارد کتاب هايي را به فضاي شعري ايران ارائه کرده است:
«گزيده اشعار فدريکو گارسيالورکا»، 1347 (چاپ اخير اين کتاب را امير کبير منتشر کرده و بدون اجازه الهي تغييراتي داده)
«چهارشنبه خاکستر»، تي. اس. اليوت، 1351
«ساحت جواني» هانري ميشو، 1353 (که پخش نشد»، 1359 (چاپ دوم)
«اشعار حلاج»، 1354
«اشراق ها – اوراق مصور آرتور رمبو»، 1362 کاري که او در زبان انجام مي دهد تا به لحني نزديک به لحن متن اصلي برسد کاري خلاقه است که «متن ترجمه» را به سطح يک اثر هنري بر مي کشد. دانش ادبي مثال زدني او در فرايند «خلاقيت» ترجمه اش را منحصر به فرد کرده است. در مقدمه اي که براي کتاب «اشراق ها – اوراق مصور آرتور رمبو» نوشته است، از دو مترجم سخن مي گويد! يکي «مترجم ناقل» و ديگري «مترجم عامل»:
«لب تعريف اينکه «ناقل» در حد «خبر نگار» کار مي کند، «عامل» در حد «مجري» - رابطه اش با متن رابطه کارگردان است با نمايشنامه، فيلمساز با فيلمنامه، و آواز خوان با آواز... «ناقل» خوب عين واقعه را «نقل» مي کند در سطح «ظاهر». «مترجم عامل» اما بايد عين واقعه را «عمل» کند، همزمان در دو سطح «ظاهر» و «باطن»؛ و گاه اگر به مقتضاي فرهنگ و زبان خود حفظ تعادل نتواند ميان هر دو سطح؛ يعني اگر گاه ناچار شود واگرايد از «ظاهر» به نفع «باطن» يا بالعکس، بايد ناقدانه بسنجد که متن، گوهر متن در اين زايش تازه در کدام يک از دو سطح بيشتر «حضور» مي يابد.»
او بر اين «حضور» تاکيد دارد:
«... چرا که شعر اگر «حضور» نداشته باشد، معناي لازم شعر را بي گمان نخواهد داشت، که «معنا» خود جز از لوازم اين «حضور» نيست.»
نتيجه اينکه ترجمه «عامل» شعر، خود «شعر» است. الهي اين معني را در مقدمه اي که براي «ساحت جواني» (واو مشدد خوانده مي شود) هانري ميشو نوشته است صراحت دارد:
«... اين قطعات، اولا همه «شعر» اند، نه «نثر»؛ همه را «نظم» دقيق خاصي است از حيث.
«نواخت» (rythme) – به شرطي که درست خوانده شوند؛ ثالثا همگي «شعر فارسي» اند نه ترجمه هاي قالبي به قصد معرفي شاعري که در فرانسه شعر سروده!»
بيژن الهي مترجمي است «عامل» که اگر شعرهاي حلاج را ترجمه مي کند، از امکانات وزن عروضي بهره مي برد و اگر شعر اليوت را از لحن کتاب مقدس کمک مي گيرد.
او مترجمي است «عامل» که سواي معنا به «شکل» نيز توجه دارد. او يکي از فراگيرترين فرم هاي شعر جهان را يعني «شعر نثر» - به تعبير الهي: «شعر به نثر» - (که کمتر شاعري را مي شناسم که در اين فرم شعر نگفته باشد) را به فارسي «ترجمه» کرده و «تعريف» آن را (در مقدمه «اشراق ها» ارائه داده است.
با همين ترجمه ها بيژن الهي جايگاه ويژه اي در شعر امروز فارسي دارد. خواندن ترجمه هاي او براي کسي که قصد ترجمه شعر را دارد بسيار ضروري است زيرا به او حرمت کلمه و زبان فارسي را گوشزد مي کند. همان گونه که او خود در ترجمه شعر نثري از آرتور رمبو نوشته است:
«هستان کاملي، همه ناگمان، تن به تجربه هاي تو خواهند سپرد.»
منبع: نشريه همشهري خرد نامه (ويژه نامه کتاب) شماره 67